- سپر ساختن
- پناهگاه ساختن
معنی سپر ساختن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر کردن، انباشتن، چیزی را در ظرفی ریختن یا جا دادن که تمام آن را فرا گیرد، آکندن، آگندن، آکنیدن
عدل، بسته بار مهیا کردن
بیوفایی کردن، خیانت کردن، مکر کردن
مقدمات کار را فراهم کردن آماده شدن: (حال وی بگفت و آنگاه باز نمود که اختیار ما بر تو میافتد. باز گرد و کار بساز (بیهقی)، حاجت کسی را بر آوردن کار او را انجام دادن: در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودا زده را کار بساز) (حافظ)، کشتن بقتل رسانیدن
تسخیر کردن مسخر کردن تصرف کردن: بهمین طریق مجموع مسخر میساختند، غلبه کردن
مکر کردن خدعه کردن: (ابوسفیان و اصحاب وی کعب اشرف را گفتند ... نباید که این مکر میسازید بر ما،) (کشف الاسرار 539: 2)
نشاختن
بهدردادن: (همچو کرم سرکه اوناگه زشیرین انگبین بیخرد چون کرم پیله جان خودسازدهدر) (ناصرخسرو)
آماده کردن مهیا کردن، یا در ساختن تنگ خانه در کنج اطاق جای گرفتن